- با دوام
- یکسان سالوار
معنی با دوام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زود گذر
فرسوند نماندنی
آنچه زود فرسوده و نابود شود، ناپایدار
نماندنی
دیرنده
پایدار، استوار و ثابت
استوار، محکم، مدغم، ستوار، مرصوص، متأکّد، مستحکم، درواخ، حصین
پایدار، ویژگی آنچه زود فرسوده و نابود نشود
پایدار، ویژگی آنچه زود فرسوده و نابود نشود
ناپایدار مقابل بادوام
ماندنی پایدار آنکه بسیار پایدظنکه بسیار دوام کند
با همه
زود گذری فرسوندی
فرانسوی باد مرگ باد سوزان که از رپیتوین (جنوب) آمریکا به سوی اپاختر (شمال) می وزد
باد سموم، باد زهرناک، باد زهرآگین، باد گرم
ناپایدار، بی ثبات
سر شناس، مشهور، شناخته، معروف، نامدار
عجب، غرور، خودنمایی، خودستایی، برای مثال بیاراست آن جنگ را پیلسم / همی راند چون شیر با بادودم (فردوسی - ۲/۳۹۶)
درختی از تیره گل سرخیان که سر دسته بادامیها است. گلها و برگهایش شبیه گلها و برگهای درخت هلو است. گلها شامل 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ و 25 تا 30 پرچم است، چشم محبوب: ئهانت پسته و چشمانت بادام، مقدار اندک اندازه کم: یک بادام نان. یا بادام زمینی. سعد سلطانی، پسته زمینی
میوه ای کوچک، کشیده و تقریباً بیضی شکل با دو نوع تلخ و شیرین که روغن آن مصرف دارویی دارد، گیاه درختی این میوه با برگ های باریک و گل های صورتی، کنایه از چشم معشوق
بادام کوهی: ارژن
بادام کوهی: ارژن
درخت یا درختچه ای از تیره گل سرخیان با میوه ای که تازه اش سبز و کرکدار است ولی به تدریج پوستش سخت می شود که مغز آن شیرین، خوراکی و روغن دار است